علیه توزیع نابرابر
حبیب آرین
همواره یک نسبت معنی دار میان توسعه صنایع و بزرگی شهرها را میتوان در شهرهای ایران جستجو کرد. بسیاری از داده ها مانند اندازه در سرمایه گذاری نیز موید این موضوع است که میان اندازه شهرها و جذب منابع و تکثر کسب و کارها یک رابطه وجود دارد. رابطه ای که بر اساس مکانیزم ها و ساختارهای بازار ها چندان دور از انتظار نیست. شهر های بزرگتر به معنی دسترسی آسان تر به بازاری بزرگ تر است. همچنین توزیع امکانات در شهرهای بزرگ تر حداقل در بسیاری از کسب و کارها، فرآیند تولید را آسان تر می کند. اما تحولاتی که به واسطه تکنولوژی و فناوری اطلاعات به جوامع و اقتصاد ورود کرده است می تواند بسیاری از این کلیشه های مرسوم اقتصادی را بشکند. تاثیر بعد مکان کمتر شود و شرکت ها بدون توجه به موقعیت مکانیشان توسعه پیدا کنند. اگرچه تجربه های دنیا مانند سلیکون ولی نیز نشان میدهد شرکت های فناوری محور در صورت تمرکز و هم افزایی می توانند فضای مناسبی تری را برای رشد به دست آورند اما باید بر این نکته تاکید داشت که این شرکت ها می توانند به یک فرصت طلایی برای کمتر شدن نابرابری ها در شهرهای ایران تبدیل شوند. سرمایه اندک و چابکی این شرکت ها نقاط قوتی است که می تواند در برابر توزیع های نابرابر منابع در کشور قرار گیرد؛ با تاکید بر این نکته که باید بسترهای مناسب توسعه آن ها فراهم شود.
الگو برداری موفق
به اقتضای زمان، شرایط جامعه و پیشرفت آن و لزوم الگو گرفتن از کشورهای پیشرفته مشاهده چنین مواردی طبیعی و حتی یکی از راههای رسیدن به توسعه است. الگو گرفتن از کسبوکارهایی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند و موفق هم شدهاند، یک استراتژی کارا و اثربخش برای علاقهمندان و حتی دولتها برای کارآفرینی است. تعداد استارتآپهایی که در شهر تهران و کلانشهرهای ایران خدمات و محصولاتشان را ارائه میدهند، بسیار بیشتر از تعداد آنها در شهرها و شهرستانهای کوچک است.یکی از راههای راهاندازی استارتآپها در شهرها و شهرستانهای کوچک بومی کردن استارتآپهای موفق موجود در شهرهای بزرگ کشور مثل تهران است.پیشنهاد دیگر این است که در شهرها و شهرستانهای کوچک استارتآپهایی متناسب با نیاز مصرفکنندگان همان مناطق راهاندازی شود. پیشنهاد بالا تنها اصول کلی برای تسریع در مراحل ایدهپردازی راهاندازی یک کسبوکار هستند.
فرصت های شهرستان ها
به طور کلی در منطقه ای کم جمعیت، تعداد کسانی که میتوانند بازخوردهای فوری به یک کسب و کار می دهند ، تعداد کمی هستند، اما بعضی از شهرستانها یک مشخصه خیلی خاص دارند و توجه و حمایتشان از کسبوکارهای بومی بسیار خوب است. به عنوان مثال در بعضی از شهرها و شهرستانها تمایل مصرفکننده برای کسبوکاری که متعلق به همان شهر و شهرستان باشد، بیشتر است و توجه بیشتری را به کسبوکارهای بومی خودشان دارند. به این دلیل همیشه نمیتوان با توجه به تعداد افراد یک حوزه جغرافیایی درباره موفقیت یا عدم موفقیت یک کسبوکار بهویژه برای استارتآپهایی که در مرحله اول نیاز به بازخوردهای فوری دارند که بتوانند خودشان را به تعداد کمینه محصول قابل پذیرش برسانند که مقیاسشان را بسنجند، قضاوت کرد. در بعضی از شهرستانها با وجود جمعیت کم و احتمال ضریب نفوذ پایین اینترنت یک استارتآپ میتواند خیلی سریعتر بازخوردهای فوری را دریافت کند چون اولا مردم آن شهرستان به کسبوکارهای بومیشان توجه خاصی دارند و ثانیا هزینههای تبلیغات هم در آن شهرستان بسیار پایین است. به عنوان مثال در شهرستانها افراد فعال یک استارتآپها می توانند با برگزاری یک ایونت خیلی سریع خبر راهاندازی استارتآپها گسترش دهند و استارتآپها میتوانند راهاندازی و معرفی شوند. البته پیشزمینه این مهم تاکید بر محلی بودن، استانی بودن و در واقع تاکید بر بومی بودن این استارتآپ برای آن منطقه است. پس به صورت پیشفرض کوچک بودن یک شهر یا یک شهرستان به معنی نقطه ضعف نیست و حتی میتواند یک نقطه قوت باشد. چون یک استارتآپ و یک کسبوکار برای راهاندازی باید در مرحله اول به دنبال فیدبکهای سریع باشد تا به مقیاس مناسبی دست یابد. همانطور که تعداد کم افراد یک شهر یا یک شهرستان تهدید است، فرصتهایی هم در دل آنها نهفته است. یعنی ما باید تلاش کنیم تا از دل این تهدیدها فرصتها را بیرون بیاوریم و از نکات مثبت آن و ابزاری هم که میتوانیم از آن استفاده کنیم، غافل نشویم.