پایگاه خبری وب زوم
شنبه 1 اردیبهشت 1403
کد خبر: 821
پ

ماجرای راه‌اندازی یک استارت‌آپ عجیب و غریب :غم کسب‌و‌کار من است

داستان‌هایی که در وب‌سایت ربکا سافر و گابریل بریکنر به اشتراک گذاشته می‌شود برای کسانیست که در عصر تکنولوژی فقدانی را تجربه می‌کنند.

 

وقتی ربکا سافر و گابریل بریکنر اولین بار ایده‌شان را برای راه‌اندازی یک وب‌سایت جالب با موضوع غم و اندوه و سوگواری عمومی کردند، بازخوردهایی که گرفتند، اصلا دل‌گرم‌کننده نبود. سافر می‌گوید: «خیلی‌ها جوری چپ‌چپ به ما نگاه می‌کردند که انگار فرشته مرگ هستیم و آمدیم که جانشان را بگیریم.» این برخوردها کاملا قابل درک بود. چه کسی می‌خواهد درباره مرگ فکر کند، حتی اگر به هوشمندانه‌ترین شکل ممکن معرفی شده باشد. بااین‌حال آن‌ها وب‌سایتشان modernloss.com را در سال 2013 راه‌اندازی کردند.

سوگواری فرایندی است که به اندازه کافی به‌تنهایی سپری می‌شود، ولی برای آن‌هایی که در دهه‌های 20 و 30 عمرشان هستند، و هیچ‌کدام از دوستان صمیمی‌شان تجربه مرگ یکی از نزدیکان را نداشته، می‌تواند کاملا منزوی‌کننده باشد. سافر درباره ایده شروع این وب‌سایت می‌گوید: «وقتی شما درحالی‌که خیلی جوان هستید، یک نفر را از دست می‌دهید، چیزی که واقعا می‌خواهید، این است که بدانید یک نفر آن بیرون همین احساس را تجربه می‌کند. من نیاز داشتم از آدم‌هایی که مچاله شده بودند و هنوز هم سختی می‌کشیدند، بشنوم که اوضاع روبه‌راه می‌شود.»

برای سافر غم و اندوه از سال 2006 و درحالی‌که او به‌عنوان تهیه‌کننده تلویزیون کار می‌کرد و فقط 30 سال داشت، شروع شد. او در یک تصادف اتومبیل مادرش را از دست داد و چهار سال بعد پدرش به دلیل سکته قلبی از دنیا رفت. برای بریکنر همه چیز خیلی زودتر شروع شده بود، چون فقط 24 سال داشت که یک معتاد پدر و مادرخوانده‌اش را در خانه‌شان به قتل رساند. بریکنر در آن زمان خبرنگار روزنامه بود.

در ماه‌های سیاه بعدی و سال‌هایی که به دنبالشان آمدند، هر دو آن‌ها چیزهای جدیدی کشف کردند، ازجمله این‌که دوستانشان مهربان اما بی‌طاقت و پر از انواع و اقسام نصیحت‌های به‌دردنخور بودند. آن‌هایی که می‌توانستند عاشقشان شوند، می‌ترسیدند که مبادا یک کلمه اشتباهی از دهانشان بپرد، بنابراین خیلی زود ناپدید می‌شدند. شبکه‌های اجتماعی هم بود که به‌سرعت در حال محبوبیت بود و بستری را برای سوگواری کردن و نوشتن خاطرات و... فراهم می‌کرد، ولی امکان برقراری تعامل درست وجود نداشت. بریکنر در این زمینه می‌گوید: «فکر کنم بعضی آدم‌ها فقط یک ایموجی غمگین زیر پست شما می‌گذارند و فکر می‌کنند که کارشان تمام است.»

این دو نفر در سال 2007 در یکی از جلسات حمایتی که برای بازماندگان چنین حوادثی ترتیب داده شده بود، همدیگر را ملاقات کردند و به‌سرعت با هم کنار آمدند و تبدیل به دوستان صمیمی شدند. و بعد به این فکر افتادند که چطور می‌توانند تجربیاتشان در مورد غم و اندوه و سوگواری را به‌عنوان افرادی جوان در عصر تکنولوژی به فضای مجازی منتقل کنند. و وب‌سایت Modern Loss حاصل این گپ و گفت‌ها بود. ایده اولیه طراحی وب‌سایتی بود که بتواند به‌عنوان یک منبع اطلاعاتی برای کسانی باشد که دنبال یک‌سری توصیه‌ها در مورد مسائل مختلف از چگونگی پیدا کردن یا راه‌اندازی یک گروه حمایتی گرفته تا واگذار کردن وسایل فردی که از دنیا رفته و... هستند. بااین‌حال هر دو نفر احساس می‌کردند این وب‌سایت باید محلی برای به اشتراک‌گذاری داستان‌ها و مرتبط کردن آدم‌ها با هم باشد. و البته هر دو به‌شدت از تبدیل شدن به وب‌سایت‌هایی برای اشتراک‌گذاری «جمله‌های الهام‌بخش در پس‌زمینه عکسی از یک غروب غم‌انگیز» گریزان بودند. سافر می‌گوید: «داستان‌هایی که در وب‌سایت ما به اشتراک گذاشته می‌شود، داستان‌های شخصی هستند که به مدرن‌ترین شکل ممکن نوشته می‌شود. این داستان‌ها بیش از حد صمیمانه و دل‌گرم‌کننده، یا حتی درمان‌گر نیستند، بلکه برای آدم‌هایی هستند که در حال حاضر در عصر تکنولوژی فقدانی را تجربه می‌کنند.»

وب‌سایت Modern Loss در سال 2013 راه‌اندازی شد و در دسترس عموم قرار گرفت. هر دو موسس این وب‌سایت در آن زمان بچه اولشان را باردار بودند و در یک دفتر کار مجازی کار می‌کردند.

راه‌اندازی یک کسب‌وکار بر اساس داستان‌های سوگواری دیگران مستلزم عبور کردن از خیلی از تابوهاست. بر اساس شیوه معمول استارت‌آپ‌های سیلیکون ولی، هدف اولیه Modern Loss تمرکز بر جذب مخاطب پیش از این بود که بخواهد از این راه کسب درآمد کند. درواقع این وب‌سایت برای هر دو موسسش در ابتدا فقط یک کار جانبی بود. بریکنر تا ماه دسامبر سال 2016 شغل تمام‌وقت خود را حفظ کرد، اما بعد مجبور شد آن را رها کند تا بتواند روی استراتژی‌های تحریریه وب‌سایت کار کند.

سافر که بخش تجاری وب‌سایت را مدیریت می‌کند نیز می‌گوید که در تمام این چهار سال مدام از دفاتر کفن و دفن پیام‌هایی برای درج آگهی‌های تبلیغاتی دریافت کرده، اما همیشه یک پاسخ به آن‌ها داده است: «شما نکته اصلی کار ما را نفهمیدید.»

منبع: inc

ارسال دیدگاه