دن ویگس طی یاداشتی با عنوان دموکراسی انرژی نوشت: یک انقلاب انرژی در روستاها و شهرهای سراسر آفریقا در حال رخ دادن است. انرژی خورشیدی خارج از شبکه در حال تبدیل شدن به جایگزینی مناسب برای سیستمهای الکتریکی سنتی است. عمار اینامدار (Amar Inamdar) در سخنرانی جذابی در مورد جهشی واقعی، ما را به صاحبان پنلهای خورشیدی خارج از شبکه معرفی میکند و توضیح میدهد که چگونه این فناوری فرصت دستیابی به دو هدف خارقالعاده را فراهم میکند. دسترسی به انرژی برای همه و آینده با حداقل مقدار کربن. اینامدار میگوید: «همه خانواده با افتخار هم تولیدکننده و هم مصرفکننده انرژی هستند... این دموکراسی انرژی است.»
چیزی که در حال وقوع است، واقعا باورنکردنی است. بیش از یک میلیارد نفر در دنیا وجود دارند که به «انرژی» دسترسی ندارند. 620 میلیون نفر این جمعیت در آفریقا هستند. اتصال هر خانوار به شبکه انرژی هزینهای حدودا معادل 1500 دلار نیاز دارد. علاوه بر این اگر منتظر به انجام رسیدن این پروژه باشیم، چیزی حدود نه سال زمان لازم است و اینطور احساس میشود که گویی یک قرن طول میکشد تا به ثمر برسد. این موضوع باورکردنی نیست و غیرقابل قبول است. پس بیایید در مورد آن کاری انجام دهیم. لامپ برق از در اختیار داشتن سیستم انرژی که از ایدههای تسلا و ایدههای توماس ادیسون به وجود آمده، نشئت گرفته است. این موضوع یک تحول بزرگ بود که فقط مربوط به لامپ نیست، بلکه مربوط به کل سیستم است؛ کل سیستم انرژی که با آن لامپ روشن میشود. آنچه در آن دوران طلایی رخ داده، ایجاد یک سیستم صنعتی بزرگ است که در حال حاضر همه کشورها در سراسر دنیا به نوعی از آن استفاده میکنند. برای رسیدن به کاربرد این سیستم، باید نیروگاه داشته باشید. از ایستگاههای برق تا لامپهای خانگی همگی باید زیرساخت مناسب داشته باشند و این زیرساختها ما را به سمت تولید برق میبرند و نهایتا به لامپها و وسایلی که همه در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم، میرسیم.
اما نکته شگفتانگیز این است که انقلابی در روستاها و شهرهای اطراف ما، در اینجا در شرق آفریقا، رخ داده است. و این انقلاب پژواک انقلاب تلفن همراه است. این انقلاب مربوط به شبکه نور خورشیدی و مربوط به توزیع انرژی خورشیدی است. فوتونها بیسیم هستند. پنلهای خورشیدی روی هر پشت بامی قرار میگیرند و به قدر نیاز خانهها مقدار کافی نیرو تولید میکنند. در این میان یک مشکل عجیب نیز وجود دارد. تاکنون این فناوری در این منطقه وجود نداشته است که بتواند این پروسه را عملی کند. ذهنیت این بوده است که در ابتدای امر برای رشد صنعتی ما باید شبکهای فراهم کنیم و به کشورها اجازه دهیم تا آن را توسعه ببخشند و بعد اشتغال و صنعت را رونق دهند. بنابراین خود ما بودهایم که به جایی رسیدهایم که متوجه شدهایم در واقع هزینههای ساخت این شبکهها و دنبال کردن الگوی نگهداری و توسعهشان واقعا منطقی نیست. اگر کسریهای بودجه همه ادوات اجرایی شرکتهای آفریقا در این حوزه را هم در نظر بگیریم، هر ساله حدود 21 میلیارد دلار برای حفظ این سیستم و ادامه کار هزینه صرف میشود. بنابراین مقدار زیادی زیرساخت و منابع برای ایجاد این سیستم و شبکه در نظر گرفته شده و نیاز است در نهایت برای تامینشان مدت زمان طولانی صبر کنیم تا مقدماتش فراهم شود که این روند اغلب بدون استحکام کافی اتفاق میافتد و بعدها قطعا در مسیر توسعه پسرفت خواهیم کرد. پس باید چه کنیم؟ در اینجا چه اتفاقی میافتد؟ علیرغم این توضیحات در اینجا فرصتی وجود دارد که فکر میکنم همه باید از آن هیجانزده شویم. گروهی از شرکتها هستند که طی ده سال گذشته در حال رفع این مشکل بودهاند. این گروه شرکتها این واقعیت را فهمیدهاند که یک راکتور بزرگ هستهای در آسمان وجود دارد و نسبت به هر قاره دیگری به آفریقا سهم بیشتری از این موهبت یعنی انرژی خورشیدی بخشیده شده است.
بنابراین فرصتی فراهم شده که بخشی از انرژی خورشیدی یا به عبارتی این انرژی بیسیم به انرژی برای مصارف در سطوح خانگی تبدیل شود. در این حالت سه اتفاق همزمان با هم میافتد. اول، هزینههای بهرهوری انرژی خورشیدی کاهش یافته است. به این ترتیب که با قرار دادن پنل خورشیدی روی سقف خانه و گرفتن نیرو از آن، هزینههای تولید انرژی و شبکه ذکر شده به طور چشمگیری، یعنی تا حدود 95 درصد کاهش یافته است. دوم، شبکه لوازم خانگی. یکسری ابزار خانگی وجود دارند که همهمان بهشان عادت کردهایم و بخشی از زندگی روزمره ما شدهاند که به ما سلامتی و امنیت میبخشند. با استفاده از انرژی خورشیدی، بُعد هزینههای مصرفی این وسایل به مراتب کم میشود. بنابراین اگر مثلا یک چراغ لامپ LED، یک چیز خیلی دم دستی و ساده، داشته باشید، هزینههای آن الان 85 درصد کمتر از پنج سال قبل است و بازده آن، وقتی آن را با یک لامپ رشتهای مقایسه میکنید، باورنکردنی است. آنها نوری 10 برابری به شما میدهند و 30 برابر بیشتر طول عمر دارند. و آخرین موردی که رخ داده، در مورد انقلاب تلفن همراه است. اکنون میتوانیم مشتریان غیرمتمرکزی را جذب کنیم که حالا هزینههای جزئی برای تجهیزات و وسایلی که اکنون مقرون به صرفه هستند، میپردازند. میتوان به آنها برنامه زمانی هفتگی یا روزانه داد. با این توصیفات این یک تغییر باورنکردنی در اقتصاد است که اتفاق میافتد. و در واقع باب یک چیز بسیار بسیار ابتکاریای را باز کرده است. حالا قصد دارم شما را با خانمی که هفته گذشته با او ملاقات کردم آشنا کنم. نام او سوزان است. شاید به نظر نرسد اما سوزان نماینده یک بازار 27 میلیارد دلاری است. 27 میلیارد دلار چیزی است که همه مردم مانند سوزان، هر سال برای شارژ تلفن همراه، باتریهای چراغقوه و نفت سفید روشنایی خانههایشان خرج میکنند.
سوزان صاحب یک سیستم خورشیدی کوچک است. سیستم او یک پنل ساده است، نه یک چیز فرازمینی! سیستم خورشیدی کوچکش به او اجازه میدهد تا چندین لامپ روشن داشته باشد. او با دریافت این نوع انرژی، از مرحله استفاده از نفت سفید برای روشنایی به نور چراغ، پرش زده است. او چهار یا پنج لامپ و یک رادیو دارد. خارقالعاده است. او درباره سیستم کوچکش صحبت میکند و در مورد بچههایش که شبها به خاطر بودن نور میتوانند تکالیفشان را انجام دهند. البته من مطمئن نیستم که بچهها نسبت به آن چه احساسی دارند! او درباره این واقعیت صحبت میکند که میتواند ساعت چهار صبح بیرون برود و از گاوها مراقبت کند و نگران تاریکی نباشد و درباره اینکه شبها چطور نور به خانهاش آمده و دیگر ترسی از شب ندارد. به نظر من این شگفتآور است. سوزان کاری را انجام میدهد که بسیاری از مشتریان این شرکتها که من در مورد آنها صحبت کردم انجام میدهند. او ما را مجبور به نوآوری میکند. او شرکتها را به چالش میکشد و میگوید: «من حالا رادیو و چراغ دارم. میدانید؟ من یک تلویزیون هم میخواهم. من میخواهم سرگرمی داشته باشم. میخواهم تلویزیون به من و بچههایم آموزش دهد. و بعد از آن میخواهم موهای بچههایم را خودم کوتاه کنم. پس یک ماشین اصلاح لازم دارم و دوست دارم یخچال داشته باشم و...»
او در واقع چیزی را ابداع كرد كه دنیای انرژی واقعا گرسنه انجام آن است. این ایده که او استفاده کرده، نردبان انرژی و تقاضاست که با یک لامپ شروع میشود. درست؟ و چراغ ایدهای است که با آن میتوانیم امکان انجام تکالیف بچههایمان را با هزینه بسیار کم، حدود پنج دلار، فراهم کنیم. همچنین میتوانیم آن را توزیع کنیم. این سیستمی که سوزان دارد از چهار لامپ، رادیو و شاید تعدادی چراغقوه تشکیل شده که همگی از پنل خورشیدی که روی پشت بام نصب شده تامین انرژی میشوند. حتما از خودتان میپرسید: «نقطه نهایی این نردبان کجاست و تا کجا میتواند پیش برود؟» آیا مثلا تا جایی که سقف یک ساختمان بزرگ را پوشش دهیم؟ یا جایی است که ما بتوانیم سیستمهایی با زیرساخت مناسب توزیع کنیم تا بتوانیم بیمارستانها و مدارس خود را تامین انرژی کنیم؟ و واقعا تا چه حد میتوان این روند را توسعه داد؟ و این تغییر ذهنیت است که فکر میکنم واقعا هیجانانگیز است. تا کجا میتوانیم برویم؟ میتوان (اشاره به عکس) به اینجا رسید؟ این طرحی مفهومی برای یکی از بزرگترین کارخانههای جهان است که به صورت کاملا خورشیدی و شبکه خاموش طراحی شده است. شاید بتوانیم آن را به دست آوریم. نسلی از این شرکتها وجود دارند که این کار را انجام میدهند و هزاران شغل ایجاد میکنند، تولید میکنند، میفروشند، دهها هزار نفر از این سیستم خورشیدی بهره میبرند. به این ترتیب میتوان نور را به دهها هزار خانه آورد و با این روند میتوان با آن مشکل بزرگ چند میلیارد دلاری که من در ابتدا درباره آن صحبت کردم مقابله کرد. این نوآوری بزرگی است. آنچه آنها انجام میدهند این است که نهتنها شرکتهای انرژی هستند، بلکه شرکتهای تامین اعتبار نیز هستند، بنابراین مردم را به یک اقتصاد میکشانند. آنها شرکتهای خردهفروشیاند، بنابراین محصولات در بازارهای متصل را به مردم میرسانند. آنها شرکتهای لوازمی هستند و محصولات فوقالعادهای تولید میکنند که بسیار کارآمد و بسیار ارزانند. با این تفاسیر یک اتفاق خارقالعاده در آنجا رخ میدهد که ارزش بررسی دارد. این فرایند ما را به کجا میبرد؟ از دیدگاه دولت و از منظر اجتماعی ما را به دو هدف واقعا بزرگ میرساند. ما برای همه دسترسی به انرژی را آرزو میکنیم و دوست داریم به یک اقتصاد کاملا کارآمد با کمترین مقدار مصرف کربن برسیم. ما به جایی میرسیم که میبینیم اقتصاد کاملا کارآمد با کمترین میزان کربن فقط به این معنا نیست که مردم را به سمت این شبکه بکشانید، بلکه این است که مردم را به برق برسانید و آن را به روشی واقعا باشکوه انجام دهید. حالا میخواهم که همهمان یک لحظه از آن اتفاق را تصویر کنیم، واقعا تصور کنیم که این میتواند به چه معنا باشد: [اکوسیستم انرژی جدید] یک سیستم انرژی که فقط مربوط به قدرت معیشت نیست، مربوط به اینکه خانوادهها را از نفت سفید جدا میکند. در واقع مجموعه کاملی از لوازم و ابزار و بهرهوری است که همه ما به آنها عادت کردهایم. این میزان انرژی در مقیاسی است که میتواند توسعه صنعتی را هدایت کند و این توانایی داشتن ابزارهای قدرتمند است. این نوعی از توانایی است که در خانهها، به عنوان کشاورز یا به عنوان یک نجار یا به عنوان خیاط کارایی داشته باشد و اقتصاد را با ایجاد مشاغل رونق ببخشد. من چند روز پیش دوباره مشغول کار با یک کشاورز در خارج از نایروبی در مزارع کوچک بودم. او یک پمپ آبیاری دارد که با انرژی خورشیدی کار میکند. او در مورد اینکه چقدر این کار برایش تفاوت بهرهوری ایجاد کرده است، بزرگنمایی میکند. وقتی به او گوش میدادیم، از خودمان میپرسیدیم که واقعا او با یک پمپ برقی که انرژیاش را از پشت بام تامین میکند و شارژ میشود محصولاتش را تولید میکند؟ و با استفاده از توان خودش آنها را به بازار عرضه میکند؟
از نظر ما این یک اتفاق خارقالعاده در حال رخ دادن است. اگر به سوزان و فرانسیس گوش بدهید، به جایی میرسید که میگویید این افراد واقعا با احساس معرکهای نسبت به نحوه دستیابی به انرژیشان همراه با حس مالکیت و حس غرور حرف میزنند. در این بخش از صحبتهایم میخواهم یک کلیپ ویدئویی کوتاه به شما نشان بدهم که از توزیعکننده یکی از این شرکتهایی است که در موردش صحبت کردهام. او بهتر از هر کسی این موضوع را توضیح میدهد. لطفا به آن گوش بدهید.
«مارتین: بنابراین اگر اتفاقی بیفتد که به جایی برسیم که هر خانه منبع مستقل انرژی خود را داشته باشد، به نقطه دموکراسی انرژی رسیدهایم. همه حق انتخابش را دارند و همه میدانند چه زمانی میخواهند آن را روشن یا خاموش کنند. آیا میخواهند دسترسی به فروش داشته باشند یا اینکه میخواهند آن را ذخیره کنند؟ این آزادی بازگشت به دست مصرفکننده هیجانانگیزترین چیز خواهد بود.»
درخشان بود، نه؟ این مارتین بود و عبارتهای عجیبی به کار برد. دیدید که چه بینشی دارد؟ بنابراین برای لحظهای تصور کنید هر خانواده تولیدکننده انرژی، افتخار داشتن انرژی، توانایی تولید نیرو، اشتراكگذاری آن، فروش نیرو و همچنین قرارگیری در موقعیت مصرفکننده را با هم داشته باشد. همه اینها از طریق دارایی تولیدكننده شخصیتان كه روی املاك خودتان به بار نشسته حاصل میشود. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که خورشید فقط 12 ساعت در روز میدرخشد، یعنی 12 ساعت دیگر را در تاریکی میگذرانیم. ما باید راهحلهای ذخیرهسازی داشته باشیم که به ما کمک کنند این مسیر را به بهترین شکل ممکن طی کنیم.
بنابراین در آفریقا ما این فرصت خارقالعاده را داریم؛ فرصتی خارقالعاده برای تغییر جهان و ایجاد سیستم انرژی که همه به آن حسادت میکنند و همه به عنوان نوآوران به ما نگاه میکنند و این دموکراسی انرژی است.